(بنام تنها راهب کلیسای
قلبم )زندگی:
پنجره است.زندگی:
ریاضیات است.زندگی:
مجزور آینه است.زندگی:
گل به توان ابدیت.زندگی:
خواب و مرگ است.زندگی:
رسم خویشاوندی است.زندگی:
گل زردی است به نام غم.زندگی:
تاری است در دست عنکبوت.زندگی:
هندسه ساده یکسان نفسهاست.زندگی:
نامداری است با معنی آذین شده.زندگی:
ضرب زمین در ضربان دلهاست.زندگی:
:خیابانی است با کوچه های بسیار.زندگی:
زنگ تفریح میان تولد و مرگ است.زندگی:
تجربه شب پره در لب تاریکی است.زندگی:
حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.زندگی:
یعنی لذت بردن از پرستوها ، امواج صاف دریا.زندگی:
چیزی نیست که از لب تاقچه عادت از یاد من و توبرود.زندگی:
گلی است که گلبرگهایش خیالی و خوارهایش حقیقی است.زندگی:
مانند شبهایی که زود میگزرد و مرگ بهترین خانه فقه است.زندگی:
بال و پری دارد به وسعت مرگ و پرسشی دارد به اندازه عشق.زندگی:
تکرار خواب خورشی در شب و بیدار شدن ماه در غروب است.زندگی:
چون صحنه مسابقه ایست که هر یک از ما شرکت کننده آن هستیم.زندگی:
مثل خیاری است که چون به آخرش میرسی تلخیش را حس میکنی.زندگی:
مانند پیازی است که هر لایه اش را بگشایی انسان را به گریه وام میدارد.زندگی:
آبتنی کردن در حوضچه است اکنون رختها را بکنیم بگزاریم احساس هوایی بخوردزندگی:
همچون سرزمین ناشناخته ایست که هر چه در آن جستجو میکند کمتر به نتیجه میرسه.زندگی:
گل سرخ است و به وسعت برگهایش به شرافت گلبرگهایش که سبز است و صداقت بی پایان ریشه جوانیش.زندگی:
خانه ای است گزران همچن رودخانه ایست که به گریه تبدیل می شود و این تنهایی پرتو محبت و دوستی است که در میان قلب با ما می ماند.زندگی
:پایان انتظار است،به
انتظار تو میمانم.عشق
گفت:امان از پایاین منزندگی
گفت:چه گویی حال منعشق
گفت:کجا حل شود مشکل منمرگ گفت:در منزل من
اگر میدانستی خنجر از دست دوست خوردن چه زخمی دارد هرگز از من تنها نمی پرسیدی.